بازدید امروز : 62
بازدید دیروز : 93
کل بازدید : 123916
کل یادداشتها ها : 148
امیرالمؤمنین علیهالسلام در بخشی از خطبه قاصعه (خ 192) فرمودند: «... از حالات زندگی فرزندان اسماعیل پیامبر، و فرزندان اسحاق پیامبر، فرزندان اسراییل «یعقوب» (که درود بر آنان باد) عبرت گیرید، راستی چقدر حالات ملتها با هم یکسان، و در صفات و رفتارشان با یکدیگر همانند است!»
یونس پیامبر پس از گذشت سی سال دعوت به یکتاپرستی و ناامید شدن از ایمان مردم، عاقبت قومش را نفرین کرد و آنها را از نزول عذاب قطعی خداوند در روز موعود (چهارشنبه برابر با نیمه شوّال) خبر داد و آنگاه از میانشان بیرون رفت. در این مدّت دعوت، فقط دو نفر به او ایمان آوردند. یکی عابدی بود به نام تنوخا که او همراه یونس نیز از شهر بیرون رفت و دیگر عالم با ایمان و حکیمی به نام روبیل که او در شهر توقف کرد و به امید نجات قوم میان آنها ماند. روز موعود از همان بامداد آثار و علائم عذاب هویدا شد و ابری که در او بارهای آتش بود اطراف شهر را احاطه کرد و همه در و دیوار آنها سیاه شد. روبیل با صدای بلند فریاد زد: ای مردم من شخص مهربانی هستم نسبت به شما و خیرتان را میخواهم. بدانید یونس شخص راستگویی است و ما هرگز از او دروغی نشنیدهایم. اینها همه علامت عذابست! بروید و یونس را پیدا کنید؛ اگر هنوز در میان ما باشد، مطمئن باشید که اینها عذاب قطعی نیست؛ و اگر رفته باشد؛ بدانید عذاب قطعی خداوند است. مردم رفتند و جستجو کردند؛ ولی او را نیافتند. آنگاه نزد روبیل آمدند و گفتند: ای روبیل! تو مرد دانشمند و اصلاح جویی هستی، آنچه صلاح میدانی، امر کن تا انجام دهیم. رو بیل گفت: من یونس را برای آن طلب میکردم تا به او ایمان آورید و خداوند این عذاب را بردارد؛ اکنون که او رفته و غایب است، خدای او که هست!
اولاً، باید شما ردّ مظالم کنید و اگر کسی از شما سنگی از مال دیگری برداشته و در بنایی بکار برده آن سنگ را به صاحبش برگرداند! پس از آن بیایید، جمع شویم و پیش از طلوع آفتاب به صحرا رویم. تمام اهل شهر از زن و مرد، پیر و جوان، بزرگ و کوچک، بیرون رفتند و حیوانات را نیز بیرون بردند. روبیل دستور داد بزرگان لباس پلاس بپوشند و کودکان را از مادرانشان جدا کنند و با صدای بلند خدا را با این کلمات بخوانند: «یا حیّ یا قیّوم یا حیّ حین لا حیّ یا یُحیی الموتی یا حیّ لا اله الا انت» و گفتند: پروردگارا ما ظلم و ستم کردیم! پیغمبر تو را تکذیب نمودیم! به سوی تو آمدهایم و طلب آمرزش میکنیم! اگر ما را نیامرزی و توبهمان را نپذیری همانا از زیانکاران خواهیم بود، ای ارحمالراحمین! ببخش ما را و از گناهمان درگذر! آنقدر ناله و زاری نمودند تا آفتاب غروب کرد.
هنگام غروب آفتاب غضب پروردگار فرو نشست و دعا و توبه آنها پذیرفته شد. وحی رسید به اسرافیل که به زمین فرود آی و عذاب مرا از قوم یونس برگردان و برطرف نما، چرا که آنها توبه کردند و به سوی ما بازگشتند. اسرافیل عرض کرد: پروردگارا عذاب آنها را احاطه نموده و نزدیک است هلاک شوند. به کدام محل عذاب را برگردانم. پروردگار فرمود: به فرشتگان امر کردم که نازل نکنند عذاب را تا امر و عزیمت من دوباره به آنها برسد. اسرافیل به زمین فرود آمد و برگردانید عذاب را به جانب کوههای موصل و آنها مبدل به آهن شدند! وقتی قوم یونس مشاهده کردند که خداوند عذاب را از آنها برطرف نمود. پس به منازل خود بازگشتند و حمد سپاس پروردگار را بجای آوردند. (تفسیر جامع، ج3، ص: 239)
• فَلَوْلَا کَانَتْ قَرْیَةٌ َمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِیمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ یُونُسَ لَمَّا َمَنُوا کَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ مَتَّعْنَاهُمْ إِلَی حِینٍ (یونس98) چرا هیچ شهری از شهرها که بر ایشان عذاب فرستادیم، ایمان نیاوردند در زمانی که ایمان به حالشان سود بخشد؛ مگر قوم یونس که چون ایشان ایمان آوردند، عذاب مذلّت و خواری در زندگانی دنیا را از ایشان برداشتیم و برطرف نمودیم و آنان را تا هنگام اجلشان - از نعمات دنیوی- بهرهمند ساختیم؟
راستی ما چه از قوم یونس کمتر داریم؟ یا عذابها و بلاهایمان کمتر و سبکتر از آنان است؟ مگر نه این است که مصیبت و بلای پیامبر ما از تمام پیامبران پیشین خود بیشتر بوده و بیشترین سختی و آزار را دیده است؟ (ما أوذِی نبی بمثلِ ما أوذِیتُ: هیچ پیامبری به اندازه من اذیت نشده است!) پس به همان نسبت مصیبت و بلای دوستداران و پیروان او از سایر اقوام گذشته بیشتر است. مسلّماً هر چه دوستی و وابستگی به رسول خدا صلّی الله علیه و له بیشتر باشد؛ سختی و بلا و مصیبت وارد شده به ایشان و خودمان را بیشتر احساس خواهیم کرد.
علاوه بر این آیا از وقوع بلاها و عذابهای آخرالزمان بی خبر و ناگاهیم؛ در حالی که پیشگوییها و هشدارهای پیامبر خدا را در این باره بارها و بارها شنیدهایم و اغلب آنها را هم دیدهایم!؟
آیا عالمان حکیم و با تقوا در میانمان نیست که راهی برای نجاتمان تدبیر کنند؛ آنچنانکه عالم قوم یونس، برای قوم خویش تدبیر کرد؟ آیا واسطهها و شفیعان ما نزد خداوند کمتر و پایینتر از واسطههای آن قوم است؟ آنان اشک و نالهی کودکان بیگناه و پریشانی و بی قراری احشام و حیوانات را واسطه قرار دادند تا رحمت خداوند را جلب نمایند؛ یا اضطرار و پریشانی زینب کبری علیها السلام کم از اضطرار و پریشانی آنان دارد؟ آیا فریاد العطش کودکان در کربلا کمتر از فریاد کودکان قوم یونس است؟ یا استغاثهی فاطمه زهرا علیها السلام بین در و دیوار کوچکتر از استغاثهی زنان و مادران ن قوم است؟
انواع عذابها و بلاها و ظلمها و ستمها بر سرمان سایه افکنده و بناست روز به روز هم بیشتر شود و همه جا پر از ظلم و جور گردد؛ ولی چرا تاکنون اقدامی همچون اقدام قوم یونس برای رفع آنها نکردیم!؟
آیا برای یکدل شدن و اقدام هماهنگ بهانه و مناسبت کم داریم؟ محرّم، فاطمیه، ایام حج، زیارت قبور ائمّه علیهم السلام، ماه رمضان و شبهای قدر، تمام اعیاد و شهادات، سحرها، جمعهها و اوقات نماز جماعت و ...
آیا برای عرض حاجت و ندبه و اشک و ناله به درگاه الهی، نسخههای مؤثّر از ادعیه و ختوم و نذورات و توسّلات و اذکار مأثور کم داریم؟
آیا واقعاً نمیتوانیم همچون قوم یونس در یک اقدام جمعی از شهرها بیرون رویم و در میان بیابانها و کوهها پراکنده شویم و از تعلّقات شهرنشینی و مظاهر سرگرم کننده دنیا برای یک روز هم که شده دل بکنیم و ندبه سر دهیم و ضجّه بزنیم و توبه کنیم و دست به دعا برداریم و ملتمسانه رفع کلّی بلاها و عذابها را بخواهیم و فرج مولای غریب شرید طرید خود را از خداوند کریم مسئلت نماییم؟ از چه واهمه داریم؟
نکند از رحمت خداوند نا امیدیم! که این کفر است و بزرگترین گناه! «و لا تَیأسوا من رَوح الله إنّه لا ییأس من رَوح الله إلاّ القومُ الکافرون - یوسف87» یعنی از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ که تنها گروه کافران از رحمت خدا مأیوس میشوند. نکند از نیشخند نامحرمان میهراسیم! یا نسبت به محرمان دلسرد و ملول گشتهایم! یا کسب و کار و شغل و مقام و مال و منال دنیا به حدّی چشم و دلمان را پر کرده که دیگر درد و رنج و عذاب دوران غیبت را وجدان نمیکنیم! یا ...
هر چه باشد؛ ولی این را یقین داریم که ابلیس لعین با هر نوع اقدامی که باعث شود ذرهای امر فرج و ظهور شتاب گیرد، مخالف است. چرا که روز ظهور و فرج نهایی، روز نابودی و مرگ اوست! پس او با هر بهانهای که شده، نمیگذارد اقدام مؤثّر و همّت بلندی در این زمینه صورت پذیرد. با وعدههای فریبنده و وعیدهای واهی ما را سست و بی همّت میکند و امور دیگر را در نظرمان مهمتر میسازد.
«ألم یأنِ لِلَّذین ءامَنوا أن تَخشَع قلوبُهم لِذکرِ الله و ما نَزَلَ مِن الحَق - حدید16» آیا هنوز وقت آن نرسیده که اهل ایمان دلهایشان برای ذکر خدا و سخن حق خاشع شود؟ شگفتا، گویی روی سخن در این یه ما نیستیم؛ بلکه فقط قوم یونس و قوم موسی بودهاند! قوم موسی هم پیش از این، روزی به خود مدند و دلهایشان به ذکر خدا نرم شد و چهل بامداد به درگاه الهی ندبه و ناله سر دادند تا امورشان اصلاح گردد. عاقبت گره از کارشان گشوده شد و خداوند از باقیمانده عذاب و بلای مقدّر آن قوم نیز صرف نظر نمود و فرجشان با ظهور حضرت موسی فرا رسید. یا میشود که امر فرج مولای ما هم با بشارت ظهورشان به زودی فرا رسد و خداوند از باقیمانده عذاب و بلای غیبت درگذرد؟ البته که میشود؛ ولی گویی همّت جمعی میطلبد و اقدامی همچون اقدام قوم یونس یا قوم موسی! تا امروز که آنها نشان دادند از ما با عرضه تر و زرنگتر بود